[ بدون عنوان ]
شنبه 20 دی 1393 01:13
موردی که من باشم تمام زورم را جمع میکنم تا مچ دستم را از مشت محکمش جدا کنم. با دست دیگرش دستبند را میآورد نزدیک، دو دستم را روی هم میگذارد و دستبند را میزند و قپونی ام میکند آن قدر دستبند را سفت بسته که نمیتوانم راست بیاستم. همان طور خم شده به جلو شروع میکنم به فحش دادن جلو که میآید میترسم عقب میروم و...